جستجو
-
۱تصویر
نامه به حاج احمد آقا تاجر خویی، ۱۳۴۱ ق
نامه به حاجی احمد آقا تاجر خویی، که محتوای آن به شرح زیر است: احوال پرسی، دریافت نامه مورخه ۲۵ ماه گذشته و رساندن پاکت به آقای پاکدل؛ عمل رضا اوف، وجه را عدلیه مشهد باید بدهد و دادن رسید در قبل پول، هنوز پولی داده نشده؛ فوت مشهدی محمد ستار سیگار فروش، عیالش وصی او شده و و کارهایش را آقا محمد تقی محمد زاده که برادر زاده حاجی اسمعیل سیگار فروش است انجام می دهد؛ یکصد تومان طلب حاجی احمد در دفتر ثبت است، مقدار سه تومان را خورده و برده باقی ثبت است اما چون صغیر دارد اول باید کارهایش انجام شود؛ تحت فشار بودن اهل خانه سرکار از بابت خرجی و درخواست کمک خرجی برای آنان؛ خانه را میرزا نعمت الله همدانی...
-
۱تصویر
نامه اکرمالدوله به ایران نو، ۱۳۲۷ ق
شکایت اکرمالدوله، دختر مرحوم میرزا فتحعلیخان صاحب دیوان، درباره غصب سهم خودش و برادر کوچکش از ارث پدری از سوی برادرشان، صاحب دیوان
-
۱تصویر
قتل یک زن، ۱۳۲۷ ق
دختری که عاشق حبیبالله خان، پسر حسنعلی خان بختیاری (مالک قریه گلتپه اراک)، بوده به همدستی سلیمان، همسر او را کشته است؛ هر دو دستگیر شدهاند، اما امین عدلیه حسنعلی خان را به جرم اینکه عمل قتل را بیاطلاع عدلیه خونبست کرده دستگیر کرده که با شکایت پسرش و ضمانت یک تاجر آزاد شده است.
-
۱تصویر
قتل دختر سه ساله، ۱۳۲۹ ق
شخصی که دو همسر داشته دختر سه ساله خود از همسر اولش را به قتل رسانده تا بتواند همسرش را طلاق بدهد.
-
۱تصویر
نامه نیمتاج به ایران نو، ۱۳۲۹ ق
نامه نیمتاج درباره قتل همسرش لطفعلیخان مؤدبالسلطان
-
۲۲تصویر
اسناد شکایت گوهرالملوک خانم از قمر خانم، ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۵ ق
درباره شکایت گوهرالملوک خانم (همسر شاهزاده عزیز) از قمر خانم (مشهور به شاهزاده خانم) در مورد ماترک نصرالله میرزا (پسر گوهر خانم و شاهزاده عزیز) شامل یک باب خانه مقوم به ششصد تومان که در تصرف قمر خانم است؛ شامل وکالت نامچه گوهر خانم به میرزا علی سلطان العلماء، دو استشهادنامه، و اسناد دیوانخانه عدلیه
-
۵تصویر
عریضههای خورشید خانم، ۱۳۲۵ ق
عریضههای خورشید خانم، دختر آقا رضا، از بارفروش به مخبرالسلطنه، وزیر عدلیه، در تهران، و شرح این که بعد از فوت پدر و مادرش، زمانی که سه سال داشته، عمویش، عباسقلی خان، او را به خاطر ارث پدریاش، که بیش از پنجاه هزار تومان از قبیل املاک و اموال و نقدینه بوده، نزد خود آورده و تا ده سال از او نگهداری کرده و بعد او را به عقد نوه پسری خود، پسر اعتماد دیوان، درآورده است. خورشید خانم که از ترس راضی به این ازدواج شده و چندین سال شب و روز گریه میکرده است. اعتماد دیوان از بابت ارث پدر خورشید خانم تا حال چیزی به او پرداخت نکرده است به این بهانه که او همسر پسرش است. خورشید خانم قصد دارد طلاق بگیرد و...